وعظ هم اصطلاحاً «جذب الخَلق الی الحق» است.
سخنخوانی، کسی مقالهای بنویسد، بخواند، این را نمیگویند موعظه.
سخنرانی منبر برود سخنرانی بکند نمیگویند موعظه، اگر عُرضه داشت مخاطب خود را جذب الی الحق کرد این میشود وَعظ.
«الوعظ جذب الخلق الی الحق» نه سخنرانی کردن!؛ اگر آدم بتواند جاذبه ایجاد کند، بله موعظه است.
خدا واعظ است (یَعِظُکُمُ اللَّهُ)؛ به وجود مبارک پیامبر فرمود قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم.
اینکه میبینید کم اثر دارد برای اینکه ما چیزی را حفظ کردیم داریم میخوانیم و برای مردم میگوییم، این [موعظه] نیست!
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ همینها را جذب کرد، این همه خواص و حارثةبنمالک پیدا شد، ابوذر پیدا شد، مقداد پیدا شد، عمار پیدا شد، اینها سابقه شرک و بتپرستی داشتند، این همه افراد و شهدایی که در بدر و حنین و خیبر جاننثاری و جانفشانی کردند سابقه بتپرستی داشتند، اینها را جذب کرد.
فرمود إِنَّمَا أَعِظُکُم، من شما را به طرف خدا جذب میکنم ?بِوَاحِدَةٍ? به یک کلمه، به اصل واحد، به کلمه واحد، به خلصت واحد ... أَن تَقُومُوا لِلَّهِ، بالأخره خدایی هست، فکر کنید ببینید از شما چه چیزی خواست، با او چگونه باید رابطه داشته باشید؛ ما که علف خودرو و هرز نیستیم که روئیده بشویم...
منظور از قیام هم ایستادگی است نه ایستادنِ فیزیکی، آنکه دارد عمر را به بطالت میگذارند یک جا ایستاده است او در حقیقت نشسته است؛ او که «جهانی است بنشسته در گوشهای»(*) او در حقیقت ایستاده است.
پی نوشت:
*- دیوان ابن یمین
گزیده درس تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی/سوره سبأ، آیات 43 الی 46
رادیو معارف/برنامه بر کرانه نور، 1395/5/16
کلمات کلیدی: